کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن     قالب شعر : قصیده    

سه روز بود، که در مکّه بی‌قراری بود            نگـاه کـعـبه، پُر از چـشم‌انتظاری بود

سه روز؛ صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر»            سحـابِ رحـمـت و ابرِ امـیدواری بود


به احـتـرام شـکـوفـایـی گـل تــوحـیــد            سه روز؛ کار حرم عشق و رازداری بود

زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل»            در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود

پس از سه روز؛ از آن روی ماه پرده گرفت            حرم که محـرم اسـرار کـردگاری بود

صفای آینه از چشم «مَروه» می‌تابـید            شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود

زمین به مقدم مـولـود کعـبه، می‌نازید            هوا هوای بهـشـتی، زمان بهـاری بود

فـرشـتـگـان خـدا، در مـقـام ابـراهــیـم            سرودشان، غزل عشق و بی‌قراری بود

سحـر به زمـزم توحـیـد، آبرو بخـشید            علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود

قسم به وحی و نبوّت که در کنار نـبی            عـلی تمـام وجودش، وفـا و یـاری بود

نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری            عـلی که جـلـوۀ آیـات جـان‌نـثاری بود

چگونه نخل عدالـت نمی‌نشست به بار            که اشک چشم عـلی، گرم آبـیاری بود

امیـر ظـلـم‌سـتـیـز، افـسـر یـتـیـم‌نـواز!            یـگــانـه آیـنـۀ عـدل و اسـتـواری بـود

همین نه مکّه از او عطر ارغوانی یافت            مدیـنـه، از نَـفَـس او بنـفـشـه‌کاری بود

علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید            عـلـی، تـبـلـور ایـمـان و پـایداری بود

عــلـی، بـه واژۀ آزادگـی تـَــقـدّس داد            عـلی، تـجـلّی ایـثـار و بـردبـاری بـود

جهان کوچک ما حیف درنیافت که او            پُر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟

قـسم به کـعـبه که سجّـادۀ گـل‌افـشانش            زِ خـون جـبهـۀ او بـاغ رستگاری بود

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب دوباره این دلم پُر از صفا گردیده است           در شادمانی و شعف ارض و سما گردیده است

هر شیعه‌ای از بند غم دیگر رها گردیده است           بیت خدا لبریز از نور خدا گردیده است


در هر کجا گر بنگری تابیده انوار جلی

روشن شده کل جهان از مقدم مولا علی

تا فاطمه بنت اسد با خـالقـش دمساز شد           از مقدم این مه جبین عالم سراپا ناز شد

ای اهل عالم ناگهان با اذن حق اعجاز شد           از لطف خاص کبریا دیوار کعبه باز شد

بنت اسد مام علی با غیر حق بیگانه شد

با عزّ و جاه و مکرمت آن دم درون خانه شد

پر کرده عطر و بوی او امشب همه گلخانه را           چشم پیـمبر منتـظر بـیـند رخ جانـانه را

بعد از سه روز از لطف حق دیدند صاحبخانه را           بگرفته در آغوش خود مادر دُر یکدانه را

با دیدن روی نبی لبخـند زد بر روی او

ممزوج شد عطر و بویش با عطر او با بوی او

آمد ز لطف خاص حق نور سماوات و زمین           از بهر تبریک آمده از آسمان روح الامین

بگرفته جا این گل به روی دست ختم المرسلین           قرآن تلاوت می‌کـند مولا امیرالمـؤمنین

این نو رسیده سر زده از دامن بنت اسد

اینک گـواهی می‌دهـد بر کـبریـایی احد

جبریل وحی از آسمان اینک خبر آورده است           امشب سپهر دین حق، ماهی دگر آورده است

نخل ولایت از کرم یاران ثمر آورده است           بنت اسد در دامنش قرص قمر آورده است

از سوی هستی آفرین بر ما عنایت آمده

ای عاشقان ای عاشقـان شاه ولایت آمده

بوی جنان امشب جهان از مقدم حیدر گرفت           ماه رجب ای شیعیان از روی او زیور گرفت

عالم ضیای دیگری از آن مه انور گرفت           هستی ز یمن مقدم او جلوه‌ای دیگر گرفت

این گلبن عترت علی نور جمال سرمد است

جانانۀ جان آفرین او جانشین احمد است

نـور خدای داور و عـشق پیـمبر یا علی           نازد در این عالم به تو زهرای اطهر یا علی

تو دستگیر شیعه‌ای فردای محشر یا علی           دستم بگیر از مرحمت ساقی کوثر یا علی

این نکته را گویم ز جان از جملۀ خوبان سری

ای اهل عالم تا ابد من حیدری‌ام حیدری

شکر خدای مهربان عمری گدای حیدرم           از کودکی خـویشـتن من آشـنای حـیدرم

دیـنم بود حُـبّ عـلی غرق ولای حـیدرم           تا زنده‌ام شرمندۀ لطف و عطای حیدرم

با بـردن نـام عـلی قـلبـم همیـشه منجـلی

ذکر زبـان من بود تا لحـظـۀ آخـر عـلی

تو نـور ذات خالـق حیّ مجـیدی یا علی           شافع به روز محشر و برما نویدی یا علی

بر تارک ارض و سما نور امیدی یا علی           بر شام تار عاشقان صبح سپیدی یا علی

ای منشاء جود و سخا لطف و کرم سر تا به پا

بنما نگاهی از کرم ای جان خـتم الانبـیا

امشب ز لطف خاص حق غرق تمنای توأم           محـو گـل روی تو و طور تجـلای توأم

در شام میلادت عـلی مست تـولای توأم           تا زنده‌ام مولای من خاک کف پای توأم

با لطف حق از کودکی هستم غلامت یا علی

شرمنده از لطف تو و مشی و مرامت یا علی

عمری گرفتار توأم گر روسیاهم یا علی           در طول عمرم بوده‌ای تو تکیه گاهم یا علی

ممنونم از لطف شما دادی پناهم یا علی           امشب به حق فاطمه بنما نگـاهم یا علی

ای دردمنـدان را دوا درد مـرا بنـما دوا

عیدی من را کن عطا نجف مدینه کربلا

من نوکـر درگـاه آل مصطـفـایم یا عـلی           آقا مـدال نوکـری کردی عـطایم یا علی

از کـودکی خـویش با تو آشـنـایم یا علی           شکر خدا همسایۀ مولا(رضایم) یا علی

من عبد درگاه توأم ای صاحب جود و کرم

با نقد جان خویشتن مهر و ولایت می‌خرم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

جـبـریل شـنـیـد از تو بـرای خـبر آمد            پر سوخت و پر ریخت و بی‌بال و پر آمد

می‌خواست بگوید که علی داخل کعبه است            دیـوار ترک خورد و خبر زودتر آمد


بتخانه فـرو ریخـت و میـخـانه بنا شد            از میکـده سـاقی سر کـوی و گذر آمد

ای عـشق بفـرمـا قـدمت روی سـر ما            خاکـیم و از این شاد که ما را پدر آمد

میخانه نه آن است که گـفتند و شنیدیم            میخـانه از اطـراف ضـریح تو برآمـد

با عشق تو بر نقـره زدم بوسه و دیدم            از جـای لـبـم خـوشـۀ انـگــور درآمـد

محـراب به محـراب پـی قـبـلـه دویـدم            ایـوان طـلا کـوب تـوأم در نـظـر آمـد

می‌خـواستم از مدح تو چیزی بنویـسم            یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد

آیـات خـدا را همه در شـور تـو دیـدم            هر آیه که خـواندم به لبم نیـشکـر آمد

با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم            بدخواه تو در آیه فقـط کـور و کر آمد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید ؛ فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

می‌خواست بگوید که خدا داخل کعبه است            دیـوار ترک خورد و خبر زودتر آمد

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

از عرش تا فرش خدا، باشد به فرمان علی           از اول خلقت همه، خوردند از نان علی

در جای جای این جهان، کردیم هر چه جستجو           دیدیم گشته هر کسی، یک جور حیران علی


هر کس که دارد آبرو، دارد ارادت بر نجف           هر کس شده صاحب نفس، دستش به دامان علی

در کعـبه دنـیا آمده، آن کعـبۀ سـیّار حق           او میهمان کعبه شد، یا کعبه مهمان علی؟!

جـلـوه نـمـایی می‌کـند، بـین تـمـام انـبـیا           پیغمبری که می‌شود، گهواره جنبان علی

دارم سوال از دشمنان، آیا نبی در سجده اش           خورده قسم بر آن سه تا، یا اینکه بر جان علی؟

او خالقی که دیده را تنها عبادت می‌کند           پس فرق دارد با همه سبحانَ سبحانِ علی

کار که بوده جز خدا، که جمع کرده قدرتش           میخانه‌ها را دور هم، در زیر ایوان علی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سجاد روان مرد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قطعه

چنان نوری که از قلب صدف تابان زند بیرون           علی از قلب بیت‌الله خندان می‌زند بیرون

علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش           یقیناً از میان کـفر، ایمان می‌زند بیرون


کسی که حُبّ حیدر دارد از آتش نمی‌ترسد           که جای شعله از هیزم گلستان می‌زند بیرون

یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است           که زمزم از لب خشک بیابان می‌زند بیرون

زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن           پس از نام علی از هر دهان جان می‌زند بیرون

کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را           سراسر برکت از روزیِ دکّان می‌زند بیرون

کسی که اهل تفسیر است می‌داند بدون شک           فقط مدح علی، از بطن قرآن می‌زند بیرون

اشارت می‌کند خورشید هم با شوق از مغرب           به عشق ماه رویش از گریبان می‌زند بیرون

رصد می‌کرد میدان را علی قبل از رجزخوانی           از این آرامش در جنگ، طوفان می‌زند بیرون

چنان بر قلب لشگر می‌زد انگار از دل دریا           به سمت ساحل، امواج خروشان می‌زند بیرون

علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل           علی از میسره با تیغ برّان می‌زند بیرون

خمارآلوده می‌بوسد چنان هرگوشه را انگار           شراب کهنه از دیوار ایوان می‌زند بیرون

به دامان نجف دست توسل می‌زند عالم           همیشه سائل از دربار سلطان می‌زند بیرون

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ البته با این تغییر قالب شعر از غزل نیز به قطعه تبدیل خواهد شد.

چنان شیری که از بیشه خرامان می‌زند بیرون           علی از قلب بیت‌الله خندان می‌زند بیرون

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز امشب نقش خورشیدی منوّر می‌کشند            یا که تصویری ز روی ماه حیدر می‌کشند

تاکه خورشید ولایت پرتو افشان می‌شود            پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر می‌کشند


آرزومندان دل از کف داده‌اند امشب مگر            انتـظار دیـدن رخـسار دلـبر می‌کـشـند

گلشن‌آرایان همه محو گل رویش شدند            از دل خـود نـعـرۀ الله اکـبـر می‌کـشند

اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا            عرشیان در فرش، ناز دیدۀ تر می‌کشند

ارزش آن قطره از هر گوهری افزون‌ترست            چون که میزان عمل در روز محشر می‌کشند

چون همای آسـمان، پـرواز با یاد علی            شب روان تا ساحت عرش علا پر می‌کشند

تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر            جام کوثر از کف ساقی کوثر می‌کشند

روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک            دوستداران علی را چتر بر سر می‌کشند

ای« وفایی» آبرومـندان فـردا می‌شوند            خاکبوسانی که خود را سوی این در می‌کشند

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علی حسین آبادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

لـب بـاز کـردی تـا بـگـویـی اَوّلـیـنی            آری نـخـسـتـین پـیـرو حبـل‌الـمـتـیـنی

عـاشـق‌تـرین آغـوشِ دنـیـایـی و بـاید            در چـهـرۀ او عـشـق را تنـهـا ببـیـنی


وا می‌کنی آغـوش خود را عـاشـقـانه            مضمـون برای شعـر من می‌آفـریـنی

حالا خـودت هم ایـسـتادی سمت قـبله            وقـتی چـنـین مـحـو امـیر المـؤمـنـینی

لب باز کردی تا بگویی وصف او را            سخت است اگرچه واژه از جنّت بچینی

ای کعبه! تو با حق و حق با توست آری            حـالا کـه بـا آئـیـنـۀ حـق هـم‌نـشـیـنـی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علی حسین آبادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد           کعـبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد

پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت           خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد


نام خـورشـید بـرازنـدۀ چـشـمان تو، نه           نـور خورشید کمی از ید بیضای تو شد

عـشق هـمـراه تو در کـعـبه به دنـیا آمد           عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد

از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند           قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد

خـنده از روی لب کـعـبه نیـفـتاده هنوز           کعبه یک قلب پُر از شوق تولای تو شد

عرق شرم به پیـشانی این شعر نشـست           که پـی درک تو و حـل مـعـمـای تو شد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : امیرحسین قاسم پور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مسمط

ذکر زمـین و زمن و ابر و باد            در شب و روز و سحر و بامداد
جـان تـو بر نـیـک بـبـایـد بـداد            مـثـل تـو امّـی نــتــوانـد بــزاد


زیر و زبر جمله بر این اعتقاد
جان
جـهـان جـمله فـدایت علی

آتش عـشـقی که بر افـروخـتـند            جمله عـوالـم هـمگی سـوخـتـند
حُـبّ عـلـی را به دل آموخـتـند            بهـر ثـنـایش هـمه لب دوخـتـند

بـهـر ابـد تـوشـه‌ای انـدوخـتـنـد
با
نـمی از مـدح و ثـنایت عـلی

کـعـبـه تـرک خورد ز اقدام تو            جـان بـه فـدای لـقـب و نـام تـو
ما هـمـه تـسـلـیـم بـه اسـلام تو            تشـنـه کـوی نـجـف و جـام تـو

جن و ملک زیر و زبر رام تو
چون بتـکـانی تو عـبـایت علی

عرش ثنا گوی علی بوده است            چرخ به بازوی علی بوده است
راه فقط سـوی
عـلی بوده است            عشق ز گیسوی علی بوده است

خانه ما کـوی عـلـی بوده است
عرش زمین صحن و سرایت علی

مـدح خـدایـی ست ثـنـای عـلـی            صوت خـدایی ست نـوای عـلی
عــالـــم افــلاک گــدای عــلــی            جـنـت اعـلاسـت بــرای عـلـی

می‌کنم این جـان به فـدای عـلی
تا برسـم من به رضـایت عـلی

موسـم عـیـدست که مـقـدّر شده            شـهــر بـه کـرّار مـعـطـّر شـده
یــاد عـلـی بــاز
مـکــرّر شــده            خـاطــر جـهّــال مـکــدّر شــده

ارض و سـمـا بـاز مـنـوّر شده
تـا کـه بـخـوانـنـد بـرایت عـلی

لـعـنـت الله بـه بــد گـــوی تـــو            آب حـیـات اسـت نـم جـوی تـو
تـیـرگـی شـب بود از مـوی تو            روشـنــی روز بــود روی تــو

مـی‌رسـد از جــاذبـه کـوی تـو
در پـی عـشـاق دعـایـت عـلـی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین صفاریان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من کویرم لب من تشنه‌ باران علی‌ست            این لب تشنه‌ پُرشور غزل‌خوان علی‌ست

این که گسترده‌تر از وسعت آفاق شده‌ست            به یقین سفـره‌ گـسترده‌ دامان علی‌ست


مـنّت نان و نـمک نیست سر سفـره‌ او            پس خوشا آن‌که در  این میکده مهمان علی‌ست 

آتش اشکی اگر در غزلم شعله‌ور است            بی‌گمان قطره‌ای از درد فراوان علی‌ست

لحظه‌ای پرتو حـسنـش ز تجلی دم زد            که جهان آینـهدرآینه حـیران علی‌ست

کعبه یک‌بار دهان را به سخن وا کرده‌ست            تا بدانـیـم کـلـید در این خـانه علی‌ست

از دم صبـح ازل نـام عـلی می‌خـوانـد            دل که تا شام ابد دست‌ به‌دامان علی‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـنّت نان و نـمک نیست سر سفـره‌ او            پس خوشا آن‌که در این دنیا مهمان علی‌ست

از دم صبح ازل نام عـلی را می‌خواند            دل که تا شام ابد دست‌ به‌دامان علی‌ست

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

عـلی جـان پیـمبر بود و جانـان پیمبرها           علی آقای سلـمان بود و مولای ابوذرها

بچرخاند خدا خورشید را دور سر ماهش           به قربان رجب اردیبهشت و مهر و آذرها


کسی دشمن نمی‌دارد علی را غیر بد نطفه           سند هم خواستی جویا شو از دامان مادرها

علی نور خدا روی زمین بود و نمی‌باشد           تفاوت بین اصغرها و اکبرها و حیدرها

اگر پرده نمی‌انداخت بر ذاتش خداوندش           گمانم فاش می‌خواندند ربش روی منبرها

ندارد احتیاجی بر من و امثال من وقتی           کنیز و خادمش هستند اسما ها و قنبرها

عـلی در بدو دنیا آمدن کعبه قرق کرده           برایش کار دشواری نبوده فـتح خیبرها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ هرچند نظر شاعر محترم این بوده است که امیرالمومنین علیه السلام به امور دنیا بی توجه بوده است و به امور آخرتی پرداخته اولاً که بیت زیر بیشتر تن پروری و تنبلی را در ذهن متبادر می کند علی الخصوص با عبارت « لم داده » در ثانی این امر بطور مطلق نبوده است، اینگونه عبارات بیشتر ذم امیرالمومنین است تا مدح ایشان

خودش بر منبر پروردگار خویش لم داده           سپرده کارهای دنیـوی را دست اشترها

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به عشق مرتضی کعبه ترک خورده، خبر این است           خدا هم از علی دم می‌زند، فوق بشر این است

شبی در پای ایوان “هو کشان” می‌گفت جبرائیل           یقین دارم که تنها قبلۀ اهل نظر این است


نصیب هر کس و ناکس نشد عشق علی آری!           چه دُرّی در دلم جا داده‌ام، اوج هنر این است

ملائک روز و شب دنبال مولا راه می‌افتند           تیمم می‌کنند از خاک نعلینش گهر این است

به میدان می‌رود اما به تن جوشن نخواهد داشت           دعای حضرت زهراست پشت او، سپر این است

برای فاتح خیبر فرار از جنگ بی‌معناست           فلانی و فلانی را بگو مرد خطر این است

مرا هم بیـنِ زائـرهای مولایم پذیرفـتـند           خدا را شاکرم عیدی من روز پدر این است

: امتیاز

مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بر ممات گرگ خویان شیر بیرون آمده            از نیـامِ ذات حـق شمـشـیر بیرون آمده

کعبه را خانه تکانی کرد دست کردگار            مژده بـادا آیــه تـطـهـیـر بـیـرون آمـده


آدمـیّـت را ولـی الله مــعــنــا مــی‌کــنـد            نور حق را بهترین تصویر بیرون آمده

هر چه می‌خواهی میانِ چشم جذاب علی‌ست            هرچه در هستی‌ست را تفسیر بیرون آمده

آیه‌ها را خواند چون چل سالهٔ غار حرا            مؤمنون را دستگیر و میر بیـرون آمده

برق چـشمانش أشِّـداءُ عَـلَی الکُـفار شد            گر چه بهر عاشقان اکسیر بیرون آمده

: امتیاز

مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای حاجـتِ قـدیـمی دنـیـا! روا شدی            دنیای عرش بودی و دنیای ما شدی

دنیای بی‌تو ارزش خالق شدن نداشت            حُـسنِ دلـیلِ خـلـق، برای خـدا شدی


تو رازِ سر به مُهـرِ خداوندِ کعـبه‌ای            دیـوارِ خـانـه باز شد و برمـلا شدی

با تو سکوتِ عُزلتِ پیغمبری شکست            شـأنِ نـزولِ قـاری غـارِ حـرا شـدی

گـفـتیم ابوتـراب و نوشتـیم ابالحسین            از بـین خـاک‌هـا پـدرِ کـربـلا شـدی

بـالا بــلـنـدِ وادی کــوتــاه‌ قـامـتــان!            ای قـلـه‌ای که نـونِ مـیان لَـنا شـدی

اوج غریبی است که در این همه زمان            بـا مــردمِ زمـانـۀ خـود آشـنـا شـدی

حی ‌عـلیالصلـوةِ فـراداتـرین قـیام!            آخر میان جهـلِ جـماعت قضا شدی

: امتیاز

مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد پیله ور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رموز گنج نهـان را گشود و افشا کرد            تو را در آیـنۀ حُـسن خود هـویدا کرد

کلید عشق نهان، دست کعبه مخفی بود            که قفل خانۀ خود را به روی تو وا کرد


خدا به کعـبه و محـراب مسجـد کـوفه            جوار قرب خودش را نصیب مولا کرد

چنان به خـلـقت مولا نهـاد سنگ تمام            که خود جمال خودش را در او تماشا کرد

شکوه و شوکت عقل نخست را، یکجا            به جز مقام نبی، در دل عـلی جا کرد

علی به راه عدالت، نخست  قربانی ست            ز تفته آهن عـدلش، عـقـیل پروا کرد!

علی به وسعت جهل جهانیان تنهاست            وگرنه عـالم و آدم ز عـدل احـیـا کرد

زبـان مـأذنـه‌هـا تـا ابـد ز نـام عــلــی            گـلـوی زخـمـی توحـید را مـداوا کرد

: امتیاز

مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

بر مـس وجـود کـیـمـیـا آمده است            بر عـالمـیـان گـره‌گـشـا آمده است
جـبـریـل دهـد نـدا بـه آوای جـلـی
            از بـیت خـدا قـبـلـه‌نـما آمـده است


************
از داخـل کـعـبـه تـا عـلـی مـی‌آیـد            الطـاف خـداسـت با عـلـی مـی‌آیـد
بشـنـیده‌ام امشب که به آوای جـلی
            از عـرش صـدای یاعـلـی مـی‌آیـد

************
با امر خـدا تا که قـیامت برپـاست            عین علی و حای محمد زهـراست
در سـیـزده رجـب چو حـیـدر آمـد
            گفتند که مـیـلاد شه قـبـلـه‌نـمـاست

: امتیاز

مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای دل از خویش گذر کن که علی می‌آید            جانب عشـق سفـر کن که عـلی می‌آید

منتـظـر بـاش اگر شـوق ولایت داری            کعبه را خوب نظر کن که علی می‌آید


بوی عطر از طرف بیت خدا برخیزد            یاس‌ها را تو خـبر کن که عـلی می‌آید

اصل خورشید همین مولد کعبه‌ست، بیا            ظلمت از سینه بدَر کن که علی می‌آید

اگـر از آیـنـۀ صبـح گـلـی می‌خـواهی            رو به گلزار سحر کن که عـلی می‌آید

زین بیابان که در آن خیمه زدی بیرون شو            عزم صحرای دگر کن که علی می‌آید

پای بـگـذار به مـیـقـات ولایت امروز            خـیز و احرام بـبَر کن که عـلی می‌آید

مثل جـبـریل به یُـمـن قـدم سر سـبزش            دیده را غرق گهـر کن که علی می‌آید

شستـشو ده دل خود را ز نگـاه دگران            از همه خلق حـذر کن که عـلی می‌آید

عـطـر آیـات الـهـی ز لـبـش می‌ریـزد            آیـۀ نـور ز بَـر کـن کـه عـلـی مـی‌آیـد

آسـمـان آیـنـه‌دار رخ او شد « یاسـر»            جلوه چون روی قمر کن که علی می‌آید

: امتیاز

مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی مهدوی نسب نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

کعبه نورانی شده از مقـدم نـور الهدی            رونـمایی شد درون کـعـبه دُرّ هل أتی
آمده در خـانۀ خود گـوئـیا شخص خدا           
از دری که نیست مخصوص کسی جز مرتضی


قبله‌گاه مسلمین جـوری تـرک برداشته
گوئیا
جز درب اصلی درب دیگر داشته

مادر خورشید بود و وضع حملی باشرف            کعبه بود و آفتابِ گـوهری بین صدف
بود مالامال از حور وملائک صف به صف            آسیه در یک طرف، حوّا و مریم یک طرف

در تن بی‌جان کعـبه گوئیا روحی دمید
سنگ سرخ کعبه از نور علی شد روسپید

باز شد قـرآن ناطق روی دست فاطمه            شد فروزان از درون کعبه نوری قائمه
باز شد بر جلوۀ رب درب چشمان همه            روی لب‌های ملائک یاعلی شد زمزمه

نور بالا رفت و شد عرش معلّی منجلی
خورد بت‌ها بر زمین از شوکت اوّل ولی

آمده شاه قوی شوکـت، عِـماد الاصفـیا            معدن الاسرار خـلقت، پیـشـوای انـبـیا
آیة العـظمی امیرالمـؤمنین، شیـر خـدا            باب شهـر عـلم احـمد، شهـسوار لافتی

خوانده او را در اُحُد روح الامین با این شعار
لافـتی الّا عـلی لاسـیـف الا ذوالـفـقـار

اوست شمشیر خدا، کرّار وقت کارزار            تیغ ایمانش کند هر لشکری را تار و مار
گر گذارد پا میان معـرکه با ذوالفـقـار            می شود ذکـر لبان دشـمنـانـش الـفـرار

اوست قتّال العدو، یک شیر از نسل اسد
حرز روی بازویش بوده ست(یا زهرا مدد)

روی چون ماهش شده بر شیعیان بدرالدُّجی            جای پـایش شد صـراط المستـقیـمِ اولیا
او لسان اللهِ معراج است گـویا که خـدا            با صدای او تکـلّـم می‌کـند با مصطفی

بهر هر ذکر و دعایی، (یاعلی) حُسن ختام
پس شده از این سبب روی لب ما مستدام

هر که در دنیا غلام اوست آقا می‌شود            قطره آید سوی او یک روزه دریا می‌شود
مدح او با این زبان اَلکَن آیا می‌شود؟!            زیر بار مـدحـت او هر قـلم تا می‌شود

درک یک خط مدح او بالاتر از ادراک ماست
در جهان حیدر شناس واقعی ذات خداست

نِقمَةُ الله عَـلَی الفُـجّـار یعـنی مـرتضی            نعمتُ الله عَـلَی الابـرار یعنی مرتضی
در حـقـیقـت قـبلۀ سـیّار یعنی مرتضی            جانشـین احـمد مخـتار یعـنی مـرتضی

پیروِ(مَن کُنتُ مولا) در غدیر مصطفی
می‌شود تنها علی یار
و وزیر مصطفی

طبق قرآن بعد احمد می‌شود صاحب مقام            کوریِّ آل سـقـیـفـه مـی‌شـود اول امـام
مـی‌شـود لایـق بـرای مـنـبـر شـاه اَنـام            بی‌ولای
او نفس گردد به هر سینه حرام

هر عمل بی‌حبّ حیدر باطل اندر باطل است
دین فقط با بغض اعدای غدیرش کامل است

مرهم درد دل شیعه‌ست درمـان نجـف            شد مراد ما طواف صحن و ایوان نجف
کی دوباره می‌شود این دیده مهمان نجف            این سر وجان، هرچه دارم من به قربان نجف

کاش من خاکی برای سنگ ایوانش شوم
تا ابـد پـابـوس زواّر گـلـستـانـش شـوم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ همانطور که مقام معظم رهبری بارها تأکید فرموده اند ویژگی و عظمت اهل بیت به ایمان آنهاس نه به بازوی قوی یا روی زیبا!!!

اوست شمشیر خدا، کرّار وقت کارزار            تیغ ابرویش کند هر لشکری را تار و مار

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا امیرالمومنین قتال الکفار و منافقین بود؛ صفت قتال العرب صفتی بود که دشمنان حضرت و بنی امیه ناجوانمردانه برای ترساندن و پراکنده کردن مردم از دور امیرالمومنین به او دادند و شایسته نیز ما هم آنرا تکرار کنیم و در واقع این عمل همان مدح شبیه به ذم است

اوست قتّال العرب، یک شیر از نسل اسد            حرز روی بازویش بوده ست(یا زهرا مدد)

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف ؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شد شب معراج ِاحمد، (یاعلی) حُسن ختام            پس شده از این سبب روی لب ما مستدام

مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عالم دوباره غرق سرور و شعف شده            هر مشکل و غمی ز بشر برطرف شده
خنده نگین و نقشِ دلِ هر صدف شده            هـنـگـامِ رونـمـایـیِ شــاهِ نـجـف شـده


هاتف بخوان که ماهِ دل آرای ما رسید
اُمِّیـدِ قَـلـبِ فـاطـمـه بـابـای
مـا رسـیـد

مژده که جشن دلبـرِ معـبود کعـبه شد            غرقِ صفا وجود پُر از جودِ کعبه شد
این گُل شکفته بر
لبِ خشنود کعبه شد            میلاد پُـر ز بـرکـت مـولـود کعـبه شد

خورشید مذهب از پسِ پـرده در آمده
مـخـلـوقِ بـی‌مـثـالِ خـدا حـیــدر
آمـده

او آمــده بــشــر طــلـبِ آبـــرو کــنــد            آقا شود کـسی که عـلی رو بر او کند
اصلا زده قدم که جهان زیر و رو کند            خـاری در دو چـشـمِ پـلـیـدِ عـدو کـنـد

ترسی فتاده در تنِ مبغوضِ چون حِمار
دادِ بُـلـنـد زَنَـد کـه عـلـی آمـده فــرار

آنکه گرانبها چو عقیق است علی بود            با خالقِ خودش چو رفیق است علی بود
با نوکرش انیس و شفیق است علی بود            ضربات آن کسی که دقیق است علی بُود

یک ضربه زد سپاهِ خـداوند برنده شد
دستش به در رسیده در از جای کنده شد

هرگز کـسی نیـامـده هـمـتـای او شَوَد            لفظی پـدیـد نـیـامـده مـعـنـای او شـود
حق دیـده در نـجـابت سیـمای او شود            دُرُّ گـوهـر بُـرون ز رَدِ پـایِ او
شـود

شکر خـدا که طـالـعِ من مُنـجَـلی شده
مولایِ من ز
بَـعـدِ پـیـمـبـر عـلی شده

: امتیاز

مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدمصطفی سیاح موسوی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌خورد هرسال این دیوار از شوقش تَرک            کعبه اعجاز علی را جار زد بر اهل شک

سال‌های سال کعبه انتـظارش می‌کـشید            خاک پایش را کند سرمه به مُژه تک به تک


گـفت اول من طـواف کعـبۀ رویش کنم            کعبه اول حاجی و در طوف او خیل مَلَک

با قدومش کعبه را غرق شرافت کرده است            کعبه از بهر کرامت از علی گیرد کمک

شد بنـا این خـانه گـویـا زادگـاه او شود            روی قلب کعبه یا حیدر علی گردیده حک

قبله گاه مسلمین سوی قـدمگاه علی‌ست            شد ولای مرتضی میزان و هم سنگ مَحَک

کوریِ چـشم عدو نامـش بلـند در مأذنه            به به از شیرینی نامش دل و جان شد خُنک

مَنسبِ مخصوص او باشد امیرالمومنین            هیچکس در این لقب با او نباشد مشترک

او یدالله است و مادر بند و قنداقش نکرد            آنکه دستان علی بسته، یقین رفته درک

ابتدایش کعـبه و شد انتهـایش سجده گاه            با وجودش عزتی بخشید بر چرخ و فَلک

تا قـیامت گریه بر مظلومیِ حـیدر کنید            پیش چشمان ترش ملعون به زهرا زد کُتَک

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

کوریِ چـشم عدو نامـش به مأذنها بلـند            به به از شیرینی نامش دل و جان شد خُنک

مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

در ازل تا کـتابِ حـق وا شد            رازهـای نَـهُــفـتـه اِفـشـا شـد

در ازل پیـشتر زِ لوح و قـلم            حـکـمِ روز الـسـت انـشـا شد


کسی آمد که در سـرا پـایَـش            جـلـوه‌هـایِ خـدا هُـویــدا شـد

کـسـی آمـد که بـا ولایـتِ او            مرزِ دین، مرزِ کُـفر پیدا شد

خنده‌ای کرد و شد بهشتِ بَرین            مُشتِ خاکی گرفت و دنیا شد


شَه پَری داد و جـبرئـیلی شد            نَـفَـسی زد کَـسی مـسیـحا شد

سرِ راهَـش نـشت دل شده‌ای            دامنش را گرفت و موسیٰ شد

اَلغَـرَض در میانِ آن محـشر            بــزمِ دلــدادگـی مُـحَــیــا شـد
ما در آن دَم سَـیَـنـجَلی گـفتیم
صد و ده بار یـا عـلی گـفـتیم

ای بـزرگِ شـگـفـت نـا پـیـدا            ای غـرورِ سه تـیـغِ بی‌هـمـتا

آفـتــابِ عـشـیــرۀ مـجــنـون            قــبــلــه‌ گــاهِ قــبـیــلــۀ لــیـلا

پادشاهِ حجاز و نان بر دوش            زخــمـیِ بـارِ کـیـسـۀ خُـرمـا

ما کجا و کـرامتِ خـورشـید            تو کجا، کـوچه‌های این دنـیا

تُـنـدتَـر می‌زنـد به نـامِ شـمـا            تـپـشِ قـلـبِ حـضرتِ زهـرا

نـامِ تو فـتـحِ بـابِ پـیـغـمـبـر            در هـــوالـیِ لــیــلَـةُ الاَســرا

نـام تو می‌شـود رَجَـز وقـتی            تـیـغِ عـبـاس می‌کـنـد غـوغـا

نـامِ تو نـیـل می‌شـکـافـد بـاز            نـامِ تو زَهـره می‌دَرَد هـرجا

مــادرم گـفـت جــایِ لالایـی            تا که خـیـزم به نـامِ تو بـر پا
ذِکـری از والیُ الـوَلی گُـفـتم
راه اُفــتــادم و عـلـی گـفــتـم

خواست حق آنچه می‌دَمَد گردد            چـهـره‌ات جـلـوۀ اَحَـد گـردد

خواست حق تا که در ظهور آیی            که خـدا با تو مُـسـتَـنَـد گردد

خواست حق تا که طاقِ اَبرویَت            قــبـلـۀ جـان اِلَـی‌الاَبَـد گـردد

یادِ تو ذکرِ مـوج دریـاهاست            لحظه‌هایی که جذر و مَد گردد

ردِ پــایِ تـو را نـمـی‌یـابــیـم            عـرش حتی اگر رَصَد گردد

مرتضیٰ مرتضاست در همه حال            گر جهان جمله عَـبدُوَد گردد
حق اگر از تو گفت و گو کرده
هرچه در چَنته داشت رو کرده

عشق با تو شُکوهِ دیگر داشت            عطرِ صد چشمۀ معطر داشت

میـهـمان زمـین شدی چـندی            که دلت آرزویِ کوثر داشت

با تو نیمی زِ خویش را می‌دید            چشم بر تو اگر پیـمبر داشت

بـاز هـم مـی‌دَریـد قـلـبـش را            کعبه صدها هزار اگر دَر داشت

کعبه جایِ خودش که در قَدَمَت            سیـنۀ آسـمان تَـرَک برداشت

هرچه بُت بود در دلش آن شب            سجده بر خاکِ پایِ حیدر داشت

دل به زلفِ تو بست اگر دل بود            سر به راه تو داد اگر سر داشت

آمـدی تـا خــدا نـشـان بـدهـد            در پَسِ پرده حرفِ آخر داشت
آمـدی تـا غُـرورِمـان بـدهـی
جای حق خویش را نشان بدهی

گَرد و خاکی میان میدان است            رَزمگاهی دوباره حیران است

اَبـروانـی کـمی گـره خـورده            لحظه‌ها لحظه‌های طوفان است

مانـدن اینجا چقـدر نا ممکـن            مُـردن اما چقـدر آسـان است

لشکری را به خویش پیچانده            ذوالفقاری که گرمِ جولان است

حـولِ روزِ قـیامت آمده است            یا که شیرِخدا رَجَزخوان است

دستـمـالِ نبـردِ خود را بست            یعنی این کوه گرمِ طُغیان است

پهـلـوان پَروَری که می‌بـینی            از نـژادِ خـدایِ سُبحان است
این که پـیـچـیـده لافـتی باشد
بـانگِ تکـبـیـر از خـدا باشـد

ما که هـستیم؟ رَدّی از پایَت            چـشـم هـایی پُـر از تـمـنّـایت

ما که هـستیم؟ دستـهای تُـهی            بـر سـرِ کـوچـۀ تــمـاشـایـت

هم نـشـینِ غـریبِ نـخـلـستان            سرِ چـاهی اَنـیـسِ غـم هـایت

مُـسـتَـحـَـقـیـم کـاسـۀ شـیـری            لـقـمـه‌ای از تـنـورِ زهـرایَت

نـذرِ نـعـلـینِ وصلـه‌دارِ تو و            پـیـنـه‌هایِ دو دستِ تنـهـایت

نـظـری بـا تـو آشـنـا گـردیـم
بـاز شـیـدای کـربـلا گـردیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است و به نوعی شرک خفی است زیرا بیانگر محدودیت قدرت خداوند است

حق اگر از تو گفت و گو کرده            هرچه در چَنته داشت رو کرده